loading...

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

بازدید : 6
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 16:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

این روزها حتی فکر دوباره نوشتن آن اندک احساس آرامش و امنیت احتمالی‌ام را نیست و نابود می‌کند. آخر مگر جایی وجود دارد که بتوان این صفحه‌ها را پنهان کرد؟ مگر خِفتی باقی مانده که بتوانید به این حقیر اطمینان دهید دست کسی به آن نمی‌رسد؟ اگر تمام شهر این‌ها را بخوانند چه؟ اگر هر آنچه در سرم می‌گذرد را در روزنامه‌‌‌ای عمومی‌منتشر کنند چه؟ اصلا اگر شک کنند چیزی وجود دارد که نمی‌دانند، راز قدیمی‌ای ، احساس مخفیانه ای،اگر به وجود یک معشوقه‌ی پنهانی شک کنند و سرم را بشکافند، مغزم را بیرون بیاورند و همه چیز را بفهمند چه؟

آیا شما تضمین می‌کنید که فردا رد جوهر را روی دستانم نبینند و برای یافتن این صفحات جایزه‌ای بزرگ تعیین نکنند؟

این شایعات را پشت سر من نیندازید خواننده‌ی عزیز! این‌جا هیچکس هیچ چیزی نمی‌نویسد.

اصلا مگر چیزی به جز هرآنچه همه‌ی شما می‌دانید وجود دارد که بتوان نوشت؟

به شما اطمینان می‌دهم هیچ نیازی به نگرانی نیست؛ اینجا هیچ جرمی‌صورت نمی‌گیرد، هیچکس به هیچ چیز عشق نمی‌ورزد،هیچ رابطه و زد و بند نامشروعی هم در‌ کار نیست.

لازم نیست خاک گلدان را خالی کنید و بگردید دوست عزیز! گیاه را برگردانید سر جایش لطفا. کلید هیچ کشویی را آنجا پیدا نمی‌کنید، هیچ درِ قفلی در این خانه نیست. هیچ چیزی برای پنهان کردن نمانده، من به شما قول میدهم، اصلا هرکجا را که بگویید امضا میکنم که هیچ چیزی جز این‌ها توی سرم نیست. من فقط به همان چیزهایی که فرمودید و اجازه‌شان را صادر کردید فکر‌ می‌کنم.

نگران نباشید؛ دیگر نه کسی مینویسد، نه حتی کسی می‌خواند..

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 20
  • بازدید کننده امروز : 19
  • باردید دیروز : 33
  • بازدید کننده دیروز : 34
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 55
  • بازدید سال : 55
  • بازدید کلی : 79
  • کدهای اختصاصی