loading...

ما تمام نمی شویم !

خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می‌آورد.

بازدید : 5
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 16:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

احساس میکنم نیمه شب ،پیچیده شده در چند لایه کیسه زباله‌ی مشکی ،از روی پلی قدیمی‌و سوت و کور پرت شده ام توی رودخانه و تو، به نرده‌های پل تکیه داده‌‌‌ای و سیگارت را روشن میکنی.

احساس میکنم هر انچه مرا به زندگی وصل‌ میکرده لای تیزی یک قیچی در دست‌هایت که نوازشم کرده بودند تکه تکه شده.

اما هنوز هم دوستت دارم عزیزم

حتی اگر کودکی‌هایم مانده باشد در تاریک ترین انباری‌ جهانی که کلیدش دست توست.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 3
  • باردید دیروز : 33
  • بازدید کننده دیروز : 34
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 38
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 38
  • بازدید کلی : 62
  • کدهای اختصاصی